(1)پيامبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله فرمود: براي قرآن ظاهري و باطني است، ظاهر آن حكم و باطن آن علم است. ظاهر آن زيبا و دل انــگــيــز و باطن آن ژرف و عميق است. آن را نجومي، و بر نجوم آن نجومي است.
در تفسير عياشي، ج 1، ص 3 به جاي نجوم، به معني ستارگان و دسيسه ها، تخوم به معني مرزها و حدود آمده است.
شگفتي هاي آن از شماره بيرون است و غرايب و عجايب آن كهنه نمي شود، در آن چراغ هاي هدايت و مشعل هاي حكمت است ...
اصول كافي، ج 2، ص 599
(2) پيامبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله فرمود: قرآن را درست بخوانيد و در جستجوي شگفتي هاي آن باشيد.
بحار الانوار، ج 92، ص 109
(3) امام سجاد عليه السّلام فرمود:
خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست ، و چنان قرار ده ... تا فهم شگفتي هاي قرآن را نصيب دل هـــاي مـــــــا گرداني.
صحيفه ي سجّاديه، دعاي 42
(4) امام حسين عليه السّلام فرمود: كتاب خداي ، عزّوجل ، داراي چهار بخش است : عبارت ظاهر ، اشاره، لطايف و حقايق.
عبارت ظاهر براي عوام ، اشارت براي خواص ، لطايف براي اوليا و حقائق براي انبياء است.
بحار الانوار، ج 92، ص 20
(5) امام صادق عليه السّلام فرمود: قرآن را تأويلي است كه بعضي از آن آمده و بعضي هنوز نيامده است، پس چـــون تأويل در زمـــان امـامي از امامان واقع شود ، امام آن زمان ، آن را خواهد دانست.
بحار الانوار، ج 92، ص 20
و شگفتي اعراب جاهليت از قرآن
عرب جاهلي از جهاتي درباره قرآن انگشت تعجب به دندان ميگرفت و در حيرت عميق فرو ميرفت و آن جهات عبارتند از:
1- او با ذوق سرشار خود دريافت كه زيبايي لفظ و شيوايي اسلوب و همآهنگي آيات، كاملا بي سابقه است و سيماي ظاهري آن نه مانند شعر است زيرا فاقد وزن و قافيه است، علاوه بر اين در آن تخيلات شعري وجود ندارد و نه مانند نثر است كه از هر نوع قيد خالي و دور باشد بلكه داراي انسجام و فواصل خاصي است كه او را از دايره نثر معروف بيرون برده است.
2- قرآن مطالي را عرضه ميدارد كه هيچگاه در قصايد و خطبههاي عرب وجود نداشته است و هرگز به دنبال توصيف خرابه و خانه معشوقه و شوق ديدار دوستان و بيان خصوصيات شتر و اسب نيست و محتويات آن از غزل سرايي و مدح افراد و يا رثا و بيان مصائب اشخاص پيراسته است. درباره زن و عيش و نوش و كوچيدن كاروان و باده و ساغر سخن نميگويد و هرگز بسان شاعران در محدوده خاصي بحث نميكند. اين كتاب درباره خدا و صفات و سرآغاز و سرانجام بشر و زندگي امتهاي ديرينه كه بر اثر طغيان گرفتار خشم الهي گرديدهاند و ... سخن ميگويد:
3- قرآن با الفاظي زيبا، از معاني كاملا متناسب بدون اينكه لفظ را فداي معني و يا معني را فداي لفظ نمايد، با سبكي كاملا ممتاز و زيبا تعبير ميكند.
4- هرگاه شاعري و يا نويسندهاي عبارتي ياداستاني را تكرار كند، لطف و زيبايي كلام، بر اثر تكرار از بين ميرود ولي قرآن گاهي با عباراتي فشرده و موجز و گاهي مبسوط و گسترده، از سرگذشت پيامبر يا از صفات مبدأ وخصوصيات معاد به طور مكرر سخن ميگويد و هرگز لطمهاي بر لطافت و زيبايي او وارد نميگردد.
5- در ميان خطابه خطيبيان و قصايد شعرا گاهي جملهها و ابياتي درخشندگي خاصي پيدا كرده، خودنمايي ميكنند چه از ميان اشعار يك قصيده و يا جملههاي يك خطابه، چند بيت و جملهاي ارزش هنري و شعري دارند و باقيمانده آنها مبتذل و پيش پا افتاده ميباشد. اما قرآن با آن گسترش، تمام آيات آن در سطح عالي و خارق العاده قرار دارد. كافي است كه در اين باره نظري به داستان يوسف كه در سورهاي به طور مبسوط بيان شده است بيفكنيم ميبينيم كه تمام آيات آن در درجه اعلاي فصاحت و بلاغت قرار دارد.
6- اين كتاب معاني بسيار بزرگ را در قالب الفاظي كوتاه ريخته و به طرز بديعي بيان ميكند كافي است در اين باره آيه الكرسي و آيات آغاز سوره حديد را ملاحظه بنماييم در اين آيه و در آيات آغاز سوره حديد يك جهان حقايق فلسفي و معارف عقلي بيان شده است كه عظمت و گسترش معاني و ايجاز جملهها اعجاب افراد را بر ميانگيزد.
7- اين كتاب ميكوشد بشر را با آفرينش و اسرار جهان و فضايل اخلاقي و رذايل نفساني و حلال و حرام آشنا سازد و پيوسته ميخواهد كه او را معتقد سازد كه مرگ پايان زندگي نيست. خطيبان و بليغان عرب معاصر تحت تأثير برتري اسلوب و زيبايي ظاهر و شيريني بيان و رسايي تعبير و بداعت و ابتكار معاني و عظمت مفاهيم آن قرار گرفته و حيرت و بهت خاصي بر افكار و انديشههاي آنان سايه افكنده بود و آنچه كه آنان از اعجاب قرآن درك ميكردند همين بود و بس. اگر پس از مرور زمان دانشمندان اسلام به جهات ديگري از اعجاز قرآن پي بردند و اعجاز آن را از جهات مختلفي ثابت نمودهاند، مطلبي است صحيح و استوار ولي اين جهات براي عرب معاصر قرآن مطرح نبوده و عقل و فكر و انديشه آنان به آن نميرسيد.